در بياني مي خوانيم: يك روز رسول خدا (ص) ،
سلمان فارسي و ابوذر غفاري
راكه از ياران بلند مقام و ممتاز آن حضرت بودند،
نزد خويش فرا خواند و به هر يك مبلغ پولي هديه داد.
سلمان وقتي حضور پيامبر (ص) را ترك گفت،
پولي را كه دريافت داشته بود، درمسير خود ميان بي نوايان
و تهي دستان تقسيم كرد، اما ابوذر آن پول را،
صرف مخارج معاش و زندگي خويش نمود.
روز بعد كه آن حضرت آن دو را دعوت نموده بود،
دستور داد سنگي را با آتش داغ كنند
و سلمان و ابوذر بالاي آن رفته، توضيح دهند
با پولي كه دريافت داشته اند، چه كرده اند؟
سلمان، روي سنگ داغ رفت و قبل از آن كه گرفتار ناراحتي
و آسيبي شود، به طور سريع گفت: انفقت في سبيل الله.
پولي را كه به من دادي، در راه خدا به نيازمندان پرداخت كردم.
اما وقتي نوبت به ابوذر رسيد، بالاي سنگ قرار گرفت
و خواست موارد مصرف دريافتي خود را بيان كند،
داغي سنگ به او مهلت نداد و قبل از آن كه
بتواند حساب خود را پس بدهد، از سنگ پايين آمد!
رسول خدا (ص) فرمود: اي ابوذر! تو را مورد عفو قرار دادم،
اما اين را بدان، كسي كه طاقت تحمل اين سنگ داغ را ندارد،
هرگز نمي تواند حرارت آتش دوزخ راتحمل كند
کتابخانه > شرح حال > سلمان فارسی
استاندار مداین > فصل 12: داستانها و سرگذشتها >
در بیانی می خوانیم: یک روز رسول خدا (ص) ،
سلمان فارسی و ابوذر غفاری
راکه از یاران بلند مقام و ممتاز آن حضرت بودند،
نزد خویش فرا خواند و به هر یک مبلغ پولی هدیه داد.
سلمان وقتی حضور پیامبر (ص) را ترک گفت،
پولی را که دریافت داشته بود، درمسیر خود میان بی نوایان
و تهی دستان تقسیم کرد، اما ابوذر آن پول را،
صرف مخارج معاش و زندگی خویش نمود.
روز بعد که آن حضرت آن دو را دعوت نموده بود،
دستور داد سنگی را با آتش داغ کنند
و سلمان و ابوذر بالای آن رفته، توضیح دهند
با پولی که دریافت داشته اند، چه کرده اند؟
سلمان، روی سنگ داغ رفت و قبل از آن که گرفتار ناراحتی
و آسیبی شود، به طور سریع گفت: انفقت فی سبیل الله.
پولی را که به من دادی، در راه خدا به نیازمندان پرداخت کردم.
اما وقتی نوبت به ابوذر رسید، بالای سنگ قرار گرفت
و خواست موارد مصرف دریافتی خود را بیان کند،
داغی سنگ به او مهلت نداد و قبل از آن که
بتواند حساب خود را پس بدهد، از سنگ پایین آمد!
رسول خدا (ص) فرمود: ای ابوذر! تو را مورد عفو قرار دادم،
اما این را بدان، کسی که طاقت تحمل این سنگ داغ را ندارد،
هرگز نمی تواند حرارت آتش دوزخ راتحمل کند
12. خزینة الجواهر، ص 150، سلمان فارسی، ص 104.
-----------------------------------------------------------------------
5 - جواب مردگان!
امام صادق (ع) روایت کرده است: سلمان از قبرستانی می گذشت،
در آن جاایستاد و به مردگان سلام داد، و بعد سؤال کرد:
آیا می دانید امروز جمعه است؟
بعد به خانه آمد و در بستر خواب قرار گرفت، در عالم خواب کسی
به او گفت: ای ابو عبدالله! امروز به دیدن ما آمدی،
سلام کردی و ما هم جواب تو را دادیم، بعدسوال کردی:
آیا می دانید امروز جمعه است؟
آری، ما می دانستیم، امروز جمعه است، و حتی
می دانستیم مرغ پرنده در روزجمعه چه می گفت.
سلمان پرسید: پرنده روز جمعه چه می گفت؟
آن گوینده جواب داد، می گفت: سبوح قدوس،
رب الملائکة و الروح، سبقت رحمتک غضبک،
ما عرف عظمتک من حلف باسمک کاذبا
سبوح قدوس، ای پروردگار فرشتگان و روح،
ای کسی که رحمت تو بر غضب تومقدم است!
کسی که به نام تو سوگند دروغ می خورد،
عظمت تو را نشناخته است.
المحاسن للبرقی، ص 119.